دل نوشته زندگی به همراه کتاب

چند روز هست که کتاب نیمه تاریک وجود رو می خونم یعی می کنم هر فصل رو دو الی سه بار بخونم ...لازم دارم که خوب این کتاب رو درک کنم و بفهمم...بریده ای از این کتاب نیمه تاریک وجود نوشته ی دبی فورد 

ما نمی توانیم تا هنگامی که خود را جای فرد دیگری نگذاشته ایم ،در مورد او پیش داوری کنیم.هرچند قبول داشتن برخی ویژگی ها برایم دشوار بود.اما باید این امکان می پذیرفتم که این امکان وجود دارد که شیطانی درونم نهفته باشد.

همیشه از ادم هایی که بهم دروغ می گفتن بدم میومد و حاضر بودم تمام رفاقتم رو به پایان برسونم و می تونم بگم که چند بار تا الان اتفاق افتاده که دوستی هایی واسه همین دروغ های ریز ریز برای همیشه فراموش شدن...اما این کتاب در برابر این رفتار ها سوال قشنگی رو میپرسد که وقتی صادقانه به ان جواب بدی دیگر ناراحتی و دلخوری باقی نمی ماند. سوال این است ؟ ایا در زندگی ات تا امروز دروغ نگفتی ؟؟؟؟؟و همین یک جمله تمام ناراحتی ها رو از بین میبره...

بریده ای از کتاب:

متوجه شدم زمانی افراد را مورد پیش داوری قرار می دهم که نمی توانم برخی از حالات یا رفتار آنها را در خود ببینم.مثلا افراد خودنما را مورد قضاوت قرار نمیدادم چون می دانستم خودم هم خودنما هستم.اما هنگامی که باور داشتم امکان ندارد رفتار خاصی از من سر بزند ،از ان رفتار ناراحت میشدم و شخص مرتکب را نشانه میرفتم.دستتان را دراز کنید و با انگشت شنا متوجه ان شخص است ، اما سه انگشت دیگر،خودتان را نشانه رفته اند.این یاد اوری خوبی ست تا بدانیم، هر گاه دیگری را سرزنش می کنیم در واقع ان ویژگی را در خود نفی می کنیم.

 

خیلی جالب هر انگشت اشاره ای که به سمت هر کسی می رود سه تا انگشت دیگر به سمت خودت نشانه گرفته میشود.و اگر ما نسبت به حرف ها و اعمال دیگران خرده میگیریم چون نمی خواهیم باور کنیم این رفتار ها هم از ما سر خواهد زد یا سر زده است...و تمام این رفتار ها با پیش داوری همراه میشود.و حالا خیلی خوب می تونم باور کنم هر کدام از ما اگر در شرایط هایی قرار بگیریم می توانیم هر کدام از این شخصیت ها را در خودمان زنده کنیم.و دیگر نباید نسبت به رفتار های دیگران رنجی بکشیم.

 

کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه ها

بریده از کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه ها نوشته ی مارک منسن

#خوشحالی یک مشکل است.

«یکی از این حقایق این بود: زندگی نوعی رنج است.ثروتمندان به خاطر ثروتشان رنج می کشد.فقیران به خاطر فقرشان رنج می کشد.کسانی که خانواده ای ندارند، به خاطر نداشتن خانواده رنج می کشند.کسانی که خانواده دارند،به خاطر خانواده شان رنج می کشند.کسانی که به دنبال لذت هایی دنیایی می روند. بهخاطر لذت های دنیایی رنج می کشند.کسانی که از لذت های دنیایی پرهیز می کنند،به خاطر پرهیزشان رنج می کشند.البیه منظور این نیست که همه رنج ها یکسان اند.برخی رنج ها قطعا دردناک تر از سایر رنج هایند.با این حال،همگی باید رنج بکشیم.»

«پس حالا که اینجا هستید اجازه دهید که نقاب پاندای مایوس کننده را بر صورتم بگذاریم و حقیقت نا خوشایند دیگری را به اطلاعتان برسانم:

ما صرفا به این دلیل ساده رنج می بریم که رنج بردن از لحاظ زیست شناختی مفید است.این انتخاب طبیعت برای تشویق به تغییر است.ما طوری تکامل یافته ایم تا همیشه در درجه ای از نارضایتی و ترید نفس زندگی می کنیم،چون این موجود با نارضایتی و تردید نفس خفیف است که بیشترین تلاش را برای نو آوری و بقا انجام خواهد داد.ما طوری تنظیم شده ایم که از داشته هایمان ناراضی باشیم و تنها به انچه نداریم راضی شویم.این نارضایتی مداوم،گونه ما را در حال جنگ و تلاش و ساخت و فتح نگه داشته است.پس درد و رنج ما ایراد تکاملی نیست؛یک ویژگی انسانی  است.»